روزها یکی پس از دیگری می گذرد و من هر روز عاشقانه تر دخترم را دوست دارم
سلام دختر نازنین و مه جبین خوبم . بابا جون خیلی شرمنده ام که وقت نمی کنم بیام و برات بنویسم. اما خدا رو شکر. خدا رو شکر که نعمت بزرگی چون تو رو دارم و هر روز قلبم به عشق دیدن تو می تپه. جونم برات بگه که حرف خیلی برای گفتن دارم .اما از کدوم بگم؟ خوب بزار برات بگم : اول اینکه نی نی خاله شیما بدنیا اومد . بیه کاکل زری به نام آرمین. ایشالله همیشه در پناه لطف و عنایت خدای مهربون باشه. دوم اینکه درس مامان هم تموم شد و شد کارشناس ارشد حسابداری . سوم اینکه دومین کتاب من و مامان هم چاپ شد به نام حقوق تجارت برای دانشجویان حسابداری و بازرگانی که این کتاب رو برای تدریس خودم تو دانشگاه برای دانشجوهام نوشتیم . چهارم اینکه حادثه تلخ پلاسکو چند روزی...